نمی دانم تا حالا دقت کرده اید یا نه. در این دنیا یک سری آدم ها هستند که برای زندگی هیچ ایدئولوژی و جهان بینی مشخصی ندارند. آن ها معتقدند باید زندگی کرد تا لذت برد؛ تا حال کرد. آن ها معتقدند نباید جانب هیچ طرز فکر به خصوصی را گرفت.
ممکن است تا این جایش ایراد نداشته باشد. ولی من با تعجب دیده ام برخی از این افراد در موقعیت های مختلف و به فراخور سود شخصی مدام جانب طرز فکرهای مختلف را می گیرند. به این معنا که خود طرز فکر مشخصی ندارند؛ ولی به هر طرف باد بیاید، به همان سو می تازند.
از همه بدتر اما افرادی هستند که دمشان به دم دیگران گره است. یعنی جانبداری آنان از یک طرز فکر برایشان سود شخصی هم ندارد؛ بلکه در پی تأمین منافع دیگری هستند.
مثلاً من یک زمان یک هم دانشگاهی داشتم که از آن الوات هفت خطه بود. شرابخوار، معتاد، منحرف جنسی، ... خلاصه تا دلتان بخواهد کارنامه اش سیاه بود. یک بار با تعجب از همین فرد شنیدم که گاهی به تماشای "اعدام" می رود. حیرت زده پرسیدم: "از تو بعید است. تو که به نظر می رسد با رژیم بد باشی". جواب داد: "ای بابا، اسلاممان است دیگر! می خواهی به احکامش بی توجه باشم؟"!!!
به جملات زیر دقت کنید:
"در سالگرد انقلاب اسلامی هستیم. مخالفان و دشمنان گمان نمی کردند، این انقلاب و نظام پس از چهل و سه سال، سربلند و مقاوم در برابر دشواری ها، بایستد، بماند و بپاید. این سخن به معنی نفی نقد و انکار مشکلات، دشواری ها و نابسامانی ها نیست. به معنی نگاه به موقعیت کشور و توانایی ملی و منطقه ای ایران است."
حاضرم هر جور قسمی که می خواهید، بخورم تا باور کنید این ها حرف های حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه ی کیهان نیست. بلکه بخشی از مقاله ای است که عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ دولت اصلاحات و کسی که امثال شریعتمداری او را "ضد انقلاب خارج نشین" می نامند، در آستانه ی سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی برای "صحیفه ی جلیله ی اعتماد" نوشته است!!! و "صحیفه ی جلیله ی اعتماد" عنوانی است که خود او به روزنامه ی اعتماد، چاپ تهران (شهر خانم ِ لواسونی، ببخشید ... لواسانی، یکی از مجریان تلویوزیون جمهوری ایران - این را گفتم تا بهتر بفهمید تهران کجاست!)، داده است!!!
انگار نه انگار که این آدم به همراه برادر خانمش تا همین ده سال پیش در کوشش عیان برای براندازی همین انقلاب بودند!!! و انگار نه انگار که همین برادر خانم همین اواخر مدام در وب سایتش و در "جلسات زنده ی پرسش و پاسخ" این "عبارت حکیمانه ی آقای طباطبایی" را نقل قول می کند که: "اولین شهید این انقلاب اسلام بود"!!!
بله، مهاجرانی از آن پدر سوخته هایی است که در زندگی به اندازه ی موهای سرش رنگ عوض کرده. اگر به سرگذشتش مراجعه کنید درخواهید یافت او در طول عمرش تقریباً عضو هر حزبی بوده؛ به ویژه حزب باد!
به هر حال مهاجرانی به مبتذل ترین معنا سیاسی است و با چاپ چنین مقاله ای در چنان روزنامه ای سعی می کند مبارزان را گیج و سردرگم کرده و امکان تحلیل درست را از آنان بگیرد.
قرآن درباره ی چنین بوقلمون هایی می گوید: یخادعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون
خدا را و کسانی را که ایمان آورده اند، فریب می دهند و جز خودشان را فریب نمی دهند و نمی فهمند
(سوره ی بقره - آیه ی 9)
به یک نمونه ی دیگر توجه کنید: اخیراً شخصاً یک بحث اعتقادی را برای گروهی مطرح کردم. جالب آن که بخشی از این گروه هرگز به خدا اعتقاد نداشت و بالطبع باید در این مورد سکوت می کرد؛ اما در عین ناباوری در این مورد موضع جدی گرفت. من با تعجب از آنان پرسیدم: "تا آن جا که می دانم شما اصلاً به خود خدا هم اعتقاد ندارید. شما را چه به این حرف ها؟". و آنان جواب دادند: "درست است؛ به خدا اعتقاد نداریم؛ ولی تقلید از مراجع قم که از واجبات است! نیست؟"!!!
می گویند روزی یک پادشاه از وزیرش پرسید: وزیر اعظم! به نظر شما بادمجان باد دارد؟
وزیر گفت: به نظر شما چه طور؟
- به نظر ما باد دارد.
- بله قربان، باد دارد.
- ولی شاید هم ندارد.
- بله قربان، باد ندارد.
- بالأخره چه؟ باد دارد یا ندارد؟
- بندارد!
- یعنی چه؟ این چه طرز حرف زدن است؟
- آخر تصدقت بروم، ما که نوکر بادمجان نیستیم. نوکر شما هستیم. بگویید باد دارد، دارد؛ بگویید ندارد، ندارد!!!